تحولات منطقه

انگار حسینیه جماران، بدل به موزه شده. صحیفه امام(ره) درون محفظه‌ای شیشه‌ای قرار داده شده است و دسترسی به آن صندلی معروفی که امام امت روی آن می‌نشست و با حرکت دستش، نفوس مردم را در کشاکش حوادث آرام می‌کرد، دیگر ممکن نیست.

امام(ره) را به پدیده‌ای مهجور برای نسل جدید بدل کردیم/  هر نسل، مدل بازنمایی متناسب با درک خودش را می‌طلبد
زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه

در همین حین است که سخنان رهبر معظم انقلاب در این فضا شنیده می‌شود که «امام، میراث فرهنگی نیست و برخی به امام به چشم یک میراث فرهنگی نگاه می‌کنند». این‌ها همه نشانه‌شناسی یک رویکرد به امام خمینی(ره) به عنوان رهبر بزرگترین انقلاب معاصر که در تیتراژ برنامه «جماران» نسبت به آن هشدار داده می‌شود. برنامه‌ای که با محوریت بازخوانی سیره واندیشه حضرت امام خمینی (ره) همچنان روی آنتن شبکه یک سیما است.

ما در گفت‌وگویی با دکتر تینا چهار سوقی‌امین، مدرس دانشگاه سعی کرده‌ایم، «بازنمایی امام خمینی(ره) از مدرسه تا دانشگاه» را مورد بحث و گفت و گو قرار دهیم؛ اینکه با فاصله گرفتن از ۱۳۵۷ و انقلاب اسلامی، چقدر توانسته‌ایم نسل جدید را با امام خمینی(ره) آشنا کنیم. دکتر تینا چهارسوقی‌امین پژوهشگر زبان‌شناسی است و سابقه تدریس دروسی همچون «وصیت نامه امام خمینی(ره)» را نیز در کارنامه داشته و از این حیث شناخت کاملی از مدل مواجهه با امام در دروس دانشگاهی دارد. علاوه بر این‌ها شاید مخاطبان برنامه «جماران» اسم‌ایشان را در تیتراژ پایانی این برنامه به عنوان سردبیر نیز دیده باشند.

غیر از خود رهبری و سلسله مراتبی که به رهبری باور دارند، در بقیه نگاه‌های ارگانی و نهادی آنچه اتفاق افتاده انگار که امام به یک پدیده تاریخی -و حتی اگر از زاویه سازمانی بنگریم- به یک عکس بالای دیوار و روی میز تقلیل یافته است. نظرتان شما در این خصوص چیست؟

من به عنوان یک دهه شصتی، به شخصه چیز خاصی از امام به یادم ندارم و البته طبیعی هم هست چون موقع فوت امام(ره) دو ساله بودم. ما بعد از آن هر چه که از امام دیدیم، حسب آموزشی بود که در محیط مدرسه، آن هم در محیط مدرسه ابتدایی‌مان گرفتیم. به تعبیری من هر چه حب و علاقه به امام داشتم را مدیون فضای مدرسه-به خصوص فضای خاص مدرسه شاهد-دارم. به حدی این فضای مدرسه مهم است که اگر فضای مدرسه من مدرسه دیگری می‌بود، چه بسا این اتفاق نمی‌افتاد. بعد از آن در سایر مقاطع به ترتیب کمرنگ شدن این قضیه را می‌دیدیم.

این‌ها بود تا زمانی که مثلاً خود من وارد دانشگاه شدم. اولین مواجهه دردناک من در مقام یک دانشجو این بود که باید «وصیت نامه امام خمینی(ره)» را به عنوان یک واحد درسی می‌خواندیم. هر چه من از این پدیده فاصله می‌گرفتم و بعد در مقام مدرس قرار گرفتم، می‌دیدم که بچه‌های کلاس چه حسی نسبت به این واحد درسی دارند و بیشتر برایم شفاف می‌شد که تقلیل وصیت نامه امام به یک واحد درسی، بزرگترین آفت را به این مکتب‌زده است.

شما یک وصیت نامه الهی سیاسی دارید که چون می‌خواهید قشر دانشجوی شما با آن آشنایی پیدا کند و ارتباط بگیرد، به جای اینکه تبیین موضوعی کنید، به جای اینکه از آن برداشت درست کنید، آن را بدل به آموزشی در گروه نمره و پاس کردن می‌کنید. نتیجه مشخص است که چه می‌شود. آیا با این تفسیر باید انتظار داشته باشید که مفاد وصیت نامه در خون و پوست و استخوان مسئول ممکلت ما اینقدر جاری و ساری باشد که آن وصایا را به کار بگیرد یا حتی بخواند؟

الآن وصیت نامه الهی سیاسی امام را جلوی مسئولین بگذارید، فکر می‌کنید چند نفر از مسئولین آن را خوانده‌اند، یادشان است و سرلوحه آن هاست. شاید الآن« بیانیه گام دوم» رهبر معظم انقلاب روی میزشان باشد و هر دفعه می‌خواهند جلسه‌ای را شروع کنند، عبارت و گزاره‌های آن چنانی برمی دارند و نامه و طرح و گفتارشان را مزین به آن می‌کنند، اما همین میزان نیز در این نسل از مسئولین نسبت به امام کمرنگ شده و از بین رفته است. در حالی که در وهله اول باید وصیت نامه سیاسی الهی امام روی میز مسئولین ما باشد تا یادشان نرود که متعهد به چه چیزی هستند. باید صحیفه امام در کتابخانه محل کارش باشد تا یادش نرود که در بزنگاه‌های تاریخی مختلف چه قبل از ورود امام به میهن و چه بعد از آن، در مواجهه با ملت و اقشار مختلف چه بیانی داشتند و چه توصیه‌ها و سفارش‌هایی کردند. حتی اگر بقیه کتاب‌های امام را نیز تحت هر شرایطی نخواندن و نمی‌خوانند دست کم صحیفه و این ۲۱ جلد بدیهی‌ترین چیزی است که به عنوان یک سند زنده در کتابخانه اتاق کار همه مسئولین ما باشد. وقتی که نیست، فراموش کرده‌اند و نمی‌خوانند نباید انتظار داشته باشیم که پروژه، طرح، کار، تولید محتوا، قدمی که برمی دارند بر مبنای همان فکر و مسیر باشد که تبین شده است بلکه فراموش می‌کنند وچه بسا مسیر را گم می‌کنند.

وقتی در سطح مسئولین، مواجهه‌ای وجود ندارد دیگر چه انتظاری از سطح پایین‌تر یعنی در اقشار عمومی باید داشت؟ در واقع وقتی سیاستگذار ما از این اصل غافل است، دیگر چه انتظاری داریم از دانشجویی که اصلاً امام را ندیده و از امام و خط مشی‌ایشان، فقط عکس صفحه اول کتاب‌های دوران تحصیلش را دارد و نهایتاً در یکی دو کتاب تاریخ یا علوم اجتماعی و نظایر آن از امام به عنوان یک پدیده تاریخی خوانده است؟ از آن طرف رسانه ملی ما چه چیزی به این فرد داده است؟ رسانه ملی در دو بازه دهه فجر و ارتحال حضرت امام در خردادماه، یک سری محتواهای تکراری، کم اهمیت و فاقد اثر به این دانشجو داده است. حالا خودتان قضاوت کنید که وقتی وضعیت آموزش این دانشجو در مدرسه و دانشگاه اینطور بوده، سیاستگذار بالادستی نیز احساس اینکه دیگر به این‌ها نیازی نیست را تسری داده، از آن طرف محتوای دسته اولی از رسانه ملی هم دستش را نگرفته است، چه علقه و رابطه‌ای بین دانشجو و امام برقرار می‌شود؟ اصلاً امکان‌پذیر است؟

حتماً تجربه شما به عنوان مدرس «وصیت نامه امام خمینی(ره)» از این نوع مواجهه‌ها زیاد است.

بله، فراوان می‌توانم مثال بزنم. پارسال برای قسمت پژوهشی یک برنامه تلویزیونی در مورد امام، نیاز به کمک یک سری افراد دهه هفتادی داشتم. در مواجهه‌ام با دهه هفتادی‌ها، چیزی که بین همه آن‌ها مشترک بود این بود که اگر چیزهایی که از ما می‌خواستید، در منظومه رهبری بود راحت‌تر انجام می‌دادیم. معنای این حرف این است که دانشجویان آگاهی دانش ضمنی نسبت به رهبری و حتی قوه تحلیل نسبت به این مقولات دارند و سریع‌تر می‌توانستند انجام دهند ولی چون در مورد امام بود و زیاد در مورد امام نخوانده و نشنیده بودند، ادبیات «صحیفه» حتی برایشان گنگ بود. در مقام مواجهه، حتی نیروی پژوهشگر دهه هفتادی نیز که اینقدر نسبت به این مسأله غریب هستند. این‌ها نشان می‌دهند که دانشجوی پژوهشگر و علاقه‌مند به موضوع نیز در چه سطحی است حالا چه برسد به این کسی که از همه این فضاها دور است و نهایت دسترسی و مواجهه‌اش، در حد همین فضای مجازی است. این وضعیت چشم انداز اولیه است که من برای شما ترسیم کردم.

پس ما می‌توانیم مدعی باشیم که امام امروزه یک پدیده مهجور برای نسل جدید بدل شده است.

بله و من تقصیر را به هیچ عنوان متوجه این نسل نمی‌دانم. اما چرا امام اینقدر پدیده مهجوری برای نسل جدید است؟ بگذارید باز برای شما مثال بزنم. یکبار دانشجویی به من گفت که شما یک «استوری» گذاشته بودید و یک شعر نوشته بودید و زیرش هشتگ «دیوان امام»‌زده بودید، قضیه چه بود؟ برایش توضیح دادم که یعنی شعر از دیوان امام بوده است. دانشجویی که وصیت نامه امام را نیز پاس کرده بود ولی نمی‌داند که امام، دیوان شعر هم دارد. این را نمی‌شود گفت که یک مورد مهجور در یک کلاس است بلکه از چندین مدرس دیگر نیز در مقاطع دیگر شنیده بودم.

از آن طرف خودم افرادی را دیده‌ام که صرفاً امام را در وجهی الهیأتی و عرفانی می‌شناسند ولی از بعد سیاسی امام و اینکه چه نقشی در کنش سیاسی قبل از انقلاب داشته و اصلاً نهضت اسلامی چگونه شکل و جهت داده است، بی‌اطلاع بوده‌اند. در واقع صرفاً یک سری گزاره‌های تاریخی را در کتاب‌ها خوانده، امتحان داده و بعد از آن فراموش کرده‌اند.

این‌ها ساده‌ترین نشانه‌هایی است که نشان می‌دهد که ما در تدریس تاریخ هم مشکل داریم. البته فشل بودن اساتیدی که برای دروس عمومی انتخاب می‌شوند هم در این مسأله بی‌تأثیر نیست. پس اولاً قراردادن «وصیت نامه امام» به عنوان یک واحد درسی خودش یک آسیب بود و آسیب دوم نیز به خاطر تدریس نامناسب آن توسط اساتیدی بود که یا از نظر کنش استاد-دانشجویی، کشش ایجاد نکرده و ارتباط درستی نمی‌گیرند یا اینکه بیان و تحلیل درستی ندارند و فضا را فضای گفت و گویی با دانشجو قلمداد نمی‌کنند بلکه فضا را الفبایی می‌بینند. به همین خاطر است که دانشجو نمی‌فهمد اصلاً چرا این واحد درسی را باید بگذراند و با آن ارتباط نمی‌گیرد. این‌ها، بازنمایی امام در فضای مدرسه تا دانشجویی بود. گفتم که چون مسئولین در این مسیر نیستند با سیاستگذاری نادرست، این فضا را نیز ویران کردند.

اولین مواجهه این نسل با روایت از امام(ره) را غالباً باید در فضای مجازی دانست. از حجم هجمه‌ای که علیه شخصیت امام(ره) در این فضا و تطهیر پهلوی وجود دارد نیز خودتان بهتر خبر دارید. شما این فضا را چطور می‌بینید؟

در فضای مجازی که ویدئوهای تقطیع شده، آفت اصلی این فضا شده است. دانشجوها بعضاً این ویدئوها را نشان می‌دادند که مثلاً ببینید امام در فلان فضا این را گفته‌اند. مقصر اصلی این قضیه نیز نهادهایی هستند که از نظر اسناد تاریخی، آرشیوها و بایگانی‌ها دست‌شان است و در انتشار کامل ویدئوها همیشه اهمال کاری می‌کنند. حرف این نهادها این است که بعضی جاها، فیلم‌هایی بیرون داده شده و افرادی تقطیع کرده‌اند و الآن ما اصطلاحاً توانایی جمع کردن قضیه را نداریم.

باید از خودمان این سؤال را بپرسیم، چطور زمانی که امام در تبعید بودند و با اعلامیه‌ها و بیانات‌شان توانسته بودند فضای جامعه را با خودشان همراه کنند، ما نتوانیم با توجه به نوشته‌ها و گفتارهایی که امام داشتند، با نسل جوان امروز ارتباط برقرار کنیم؟ مسأله مدل بازنمایی است. کافی است که مدل بازنمایی متناسب با درک و پذیرش این نسل صورت بگیرد. به تعبیری اگر گفتار و بیان امام در زمان خودش برای نسل همان زمان اقناع‌کننده بود، الآن هم بنیان‌های درست معرفتی به همان است و فقط باید مدل بیان و اقناع کنندگی و روایت کنندگی با مدل پذیرش این نسل یکی شود.

مسأله همین است که چطور این کار را انجام دهیم؟ همه مشکل را در نوع روایت و اقناع می‌دانند.

از نظر «رولان بارت»، رمزگانی برای روایتگری وجود دارد که بنیان‌های اولیه روایتگری را می‌سازد: رمزگان‌های هرمنوتیکی، رمزگان نمادین، رمزگان کنشی، رمزگان ارجاعی یا فرهنگی، رمزگان کمینه‌های معنایی و دال‌ها. این پنج رمزگان روایتگری باید در همه اصول روایت‌ها وجود داشته باشد اما هر کدام متناسب با اصل خاص خودش. ما چیزی که روایت‌های حال حاضر از امام را در رسانه ملی داریم، همان الگوهای تکرار شونده با همین رمزگان‌های دوره اول انقلاب است. چه در دوران ارتحال امام و چه در دهه فجر، همان محتوا با رمزگان دوره اول انقلاب را می‌بینید و خبری از محتوای تازه نیست.

وقتی نسل تازه‌ای آمده، شما هم باید محتوای جدیدی را بسازید که رمزگان‌های اولیه‌اش بر پایه فهم و درک رمزگانیِ الآن نسل جوان باشد. باید در تولید محتوای جدید به این سؤالات پاسخ دهید که نسل جدید چه دلالت‌های ضمنی را می‌فهمد، چه نوع کنشگری را درک می‌کند و مثلاً چه سؤالاتی دارد. همه این‌ها مبتنی بر همان دال مرکزی باید باشد که «امام» است.

ما این کار را نکردیم. ما در این ۴۵ سال، موقعی می‌توانستیم ادعا کنیم که تمامی ویدئوهای تقطیع شده فضای مجازی، هیچ و زشت و لوده است که ما هر ۱۲ ماه سال در طی دوران پس از انقلاب، متناسب با نسل ذائقه جدید، محتواهای مختلف برای فضای کودک، نوجوان، جوان و دانشجو در مورد امام می‌ساختیم.

فرض کنید که اگر در دوران اول انقلاب دال مرکزی، «آزادی» و «استقلال» بود، این مفاهیم در آن دوران یک محوریت مفهومی دیگری برای مردم داشتند و الآن باید به نحو دیگری مفهوم‌سازی شود. در واقع این معناسازی‌ها کاملاً پدیده‌ای زمانی و مکانی هستند که فقط به دانش ضمنی افراد بستگی ندارند که آیا مثلاً افراد می‌دانند معنای آزادی و استقلال چه هست یا نه؟ بلکه دقیقاً به تجربه زیسته و مؤلفه‌های زندگی اجتماعی و زمانی حال حاضر و اجتماعی-سیاسی‌شان بستگی دارد. اینکه الان درک افراد از استقلال و آزادی و جمهوریت چه هست؟ باز هم با محوریت امام و همین دال‌ها باید محتوایی برای این ذائقه ساخته شود. این تفاوت را نمی‌دانند بلکه مثلاً سریالی می‌سازند که تکرار همان شرایط است. مستندها، همان ادبیات تکراری را دارند. برنامه‌های گفت و گو محور نیز وضعیت مشابهی دارند. الآن هم اگر بخواهد این‌ها ساخته شود باید ببینیم که ذائقه نسل جوان چیست. وقتی ما این کار را نکردیم، همین نیز الآن نقطه آسیب و ضربه ما شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.